امیرحسین عصبانی.....؟؟؟؟
سلام ...سلام صدتا سلام .....
امروز رفتيم واست كفش تابستوني بخريم اخه اينجا هوا داره كم كم گرم ميشه البته يه بارونه قشنگ بهاري هم باريد .
از بس دنبال كفش واسه عزيزماماني گشتيم ديگه خيلي خسته
شده بودي ودوست نداشتي پياده بياي .....................
ميگفتي ماماني بقللللللللللللللللللللللللللللللللللل........... وبهونه مياوردي ....
بعضي وقتا هم ميخواستي بيخودي گريه كني .....نميدونم چرا تو اصلا از خريد كردن واست خوشت نمياد ....
بالاخره هر طور شده واست يه جفت كفش خريديم .....
مثل اينكه خيلي خوشت اومده
واست سه تا كتاب قصه با جامدادي ببعيه زبلو خريدم خيلي خيلي خوشحال شدي .
پسرگلم ، تو توي اين سن سال عاشق وسايل دخترايي و هر وقت واسه خريد بيرون ميريم ، چشمات دنبال قوري و قابلمه و كتري و خلاصه اسباب بازي هاي دخترونه اس.
امروزم وقتي بيرون بوديم واست يه قوري كوچولوي خوشگل خريدم.خيلي خوشحال شدي انگار كه دنيا ر و بهت داده باشن.
برای دیدن عکسها به ادامه مطلب بروید.
اینم کفشای خوشکل مامانی ....مبارکت باشه عزیز دلم ...............
اینم عکس سنجد امیر حسین با قوری کوچولوش ....امیر حسینم عاشق سنجده خیلی خیلی دوستش داره وهر جا میریم اونم با خودش میاره ...تازه شبا هم با هم میخوابن ...........................
اینجا هم گل پسرم داره اشپزی میکنه ......عزیز مامانی