سلام
سلام عزیزم ببخشید که دیر به دیر آپ میکنم اخه این روزا واقعا سرم
خیلی شلوغه از یه طرف دوره های تربیت معلم از یه طرف کلاسای
دانشگاهم سرم رو حسابی مشغول کردن
خوب از گل پسری بگم که این روزا خیلی شیطون و بلا شدی وتو کارای
خونه کمکم میکنی
هر وقت میگم وای من چقدر خستم زودی میدویی ومیای پاهامو شونه
هامو میمالی ومیگی مامانی خوب شدی منم میگم اره عزیزم قربون
اون دستای کوچولوت ...فدای اون دل مهربونت...خوب شدم عزیزم
دستت درد نکنه انشاالله عاقبت بخیر بشی عزیزم ......
دیگه بگم از گل پسر عزیزم اینکه موقع غذا خوردن اوا زیر لبت یه چیزی
میگی میپرسم امیر حسین جون داشتی چی میگفتی میگی دارم
میگم بسم الله ....واخرش هم میگی الحمدلله ....افرین به این پسر
فهمیده و باهوشم که خدارو شکر میکنی .حالا که دارم این مطالبو
مینویسم تو طبق معمول رفتی پیش عزیز جون اخه تو عاشقشی صبح که از خواب بیدار میشی میگی مامان خواهش میکنم زودی برم
عزیزو ببینم بیام ...اخه دلم واسش تنگ شده ...زود میری طبقه ی بالا
میبوسیشو ...حالا کی میای خدا میدونه ....