اميرحسيناميرحسين، تا این لحظه: 16 سال و 8 روز سن داره

كلبه كوچك امير حسين

تولد ...تولد...تولدت مبارک عزیز دلم .

بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از اسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم ،با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ی ساده به دنیا بله گفتی ببین تو اسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس تا تو هستی و چشمات بهونه س واسه خوندن ...
28 فروردين 1392

تولدتولد ..............دوروز تا تولد........

مادرانه ای در روز تولد پسرم تقدیم به همه مادران تا عشق آمد دردم آسان شد،خدا را شکر ! مادر شدم اوپاره جان شد،خدا را شکر   شوق شنیدن ریخت حتی گریه اش در من لبخند زد جانم غزلخوان شد،خدا را شکر من باغبان تازه کاری بودم اما او یک غنچه زیبا و خندان شد،خدا را شکر   او آمد و باران رحمت با خودش آورد گلخانه ما هم گلستان شد،خدا را شکر سنگ صبورم،نور چشمم،میوه قلبم شب را ورق زد،ماه تابان شد،خدا را شکر   مادر شدن یک امتحان سخت وشیرین است دلواپسی هایم دو چندان شد،خدا را شکر !!! ...
28 فروردين 1392

سلام ...بالاخره درست شد ...

سلام سلام به همه دوستای عزیزم ... نمیدونید چقدر دلم واسه همه دوستام تو این مدت تنگ شده بود ولی خوب هرچقدر اپ میکردمیا نظر میدادم  نمیشد که نمیشد بالاخره فهمیدیم اشکال از مدمون هست ودرستش کردیم .البته قبلا درست شد ولی بعد یک ساعت دوباره خراب شد تا امروز .... تو رو خدا فکر نکنین که بیوفامو سر نمیزنم نه بخدا نمیشد . تو این مدت خیلی اتفاقا برام افتاد مثلا اینکه یهو التهاب عصب بینایی پیدا کردم ومجبور شدم یه هفته تو بیمارستان بستری بشم ودکترا گفتن خدا بهت رحم کرده والا اگه یک ماه دیگه نمیفهمیدی چشمت نابینا میشد امیرحسین کوچولو هم تو این مدت پیش مامانم مونده بود بهش خوش گذشته بود اخه مامانوم خیلی خیلی دوست داره ..ولی خدا رو...
5 دی 1391

دوباره سلام ما برگشتیم.......!!!!!!!!!!!!!

سلام عزیزای گلم یه دنیا  تشکر به خاطر اینکه به یادمون بودین و یه دنیا معذرت به خاطر اینکه نتونستم  بهتون سر بزنم و  مطلب جدید بنویسم. 2 ماهه که  وبلاگمون مشکل پیدا کرده بود و بالاخره درست شد . از اونایی که نظر دادن ( بخصوص مامان رها و مامان امیر رضا و ....) و بی جواب موند خیلی خیلی شرمنده ام. انشا الله جبران می کنم. الان که وبلاگ درست شده  حرف های زیادی واسه گفتن دارم ولی باید کمی صبر کنین تا به مرور همشون رو براتون بنویسم. منتظرم باشین..   ...
7 آذر 1391

سلام

سلام عزیزم ببخشید که دیر به دیر آپ میکنم اخه این روزا واقعا سرم خیلی شلوغه از یه طرف دوره های تربیت معلم از یه طرف کلاسای دانشگاهم سرم رو حسابی مشغول کردن خوب از گل پسری بگم که این روزا خیلی شیطون و بلا شدی وتو کارای خونه کمکم میکنی هر وقت میگم وای من چقدر خستم زودی میدویی ومیای پاهامو شونه هامو میمالی ومیگی مامانی خوب شدی منم میگم اره عزیزم قربون اون دستای کوچولوت ...فدای اون دل مهربونت...خوب شدم عزیزم دستت درد نکنه انشاالله عاقبت بخیر بشی عزیزم ...... دیگه بگم از گل پسر عزیزم اینکه موقع غذا خوردن اوا زیر لبت یه چیزی میگی میپرسم امیر حسین جون داشتی چی میگفتی میگی د...
7 آذر 1391

یواشکی و با عجله سلام

سلام عزیزای گلم یه مدته سرم خیلی شلوغه. نمیتونم آپ کنم. درس و دانشگاه و کلاس های قرآن و .... و البته خونه و این گل نازم. بعدا میام مفصل براتون تعریف میکنم.  
15 آبان 1391

سالگرد عقد.............

سلام سلام صد تا سلام به همه ی دوستان گلم امروز سالگرد عقد ما بود واسه همین به اتفاق همسر عزیزم وگل  پسرم رفتیم بیرون وسه نفری یه جشن کوچولو گرفتیم وجای همگی خالی شیر موزبستنی وکیک خوردیم وخیلی خیلی چسبید این چند روزم که نبودیم به طور اتفاقی پیش اومد ویه سفر رفتیم شمال البته از تبریز واردبیل،سرعین آستارا،تالش ،بندر انزلی بگیر تا رشت ورودبار ........جاتون خالی خیلی خیلی خوش گذشت پیشنهاد میکنم حتما وقت کردین یه سر برین به این شهرها مخصوصا آستارا خیلی قشنگه ما که خوشمان آمد ............... عکسم از امیر حسین گرفتم ولی حالا حوصلهشو ندارم بعدا که خستگی بدر کردم میذارم از همگی دوستان ع...
27 شهريور 1391

پسر گلم ...قند عسلم.....فداش بشم...الهی من.

فدای معصومیت نگاه چشمات......... این شعر قشنگ اززبان خانم مستشار نظامی هست که در واقع حرف دل همه ی مامانا رو گفته خیلی خوشم اومد واسه همین برات مینویسم تا بخونی یه فرشته داره ناز میکن پسرم دنیا بزرگه ولی تو یه دل بزرگتر از دنیا داری عزیزم با این چشای مهربون تو دل هرکی که خوبه جا داری پسرم دنیا بزرگه ولی من تو رو هر کجا که باشی میبینم برات از قشنگترین باغ زمین گلای مهربونی رو می چینم پسرم خدای مهربون ما بچه های خوبو خیلی دوست داره وقتی که از اسمون بارون میاد براشون خوابای رنگی میاره وقتی که تو خواب میخندی میدونم یه فرشته داره نازت میکنه یه فرشته که شبیه خودته خودشو محرم رازت...
15 شهريور 1391